زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه

تاریخ جهانگشای

تاریخِ جَهانْگُشای‌، اثر مشهور و معتبر عطاملک جوینی (ه‍ م)، از دبیران و امیران نامدار عصر هولاکوخان.
تاریخ جهانگشای بجز اهمیت تاریخی، از لحاظ ادبی نیز بسیار مهم است و نمونه‌ای برجسته‌ از نثر فنی، مصنوع و فاخر دبیرانۀ پارسی در سدۀ 7ق / 13م به شمار می‌رود. پس از جوینی ابن‌بی‌بی، مؤلف الاوامر العلائیة و وصّاف شیرازی، مؤلف تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار شیوۀ او را ادامه دادند. وصاف که دنباله‌رو و ذیل‌نویس تاریخ جهانگشای نیز بود (نک‍ ‍: دنبالۀ مقاله)، به سبب افراط درآوردن واژگان نامأنوس، دور از ذهن و عبارات، اشعار و امثال فراوان عربی این شیوه را به انحطاط کشانید (قزوینی، 1 / «ز»؛ بهار، 3 / 52 -53). از سوی دیگر، تاریخ جهانگشای جوینی کهن‌ترین و شاید نخستین منبع واژگان مغولی دخیل در زبان فارسی است، مانند آقا (1 / 220)، ارکؤن (3 / 77)، باورچی (3 / 72)، بغتاغ (بغتاق) (1 / 217)، پایزه (1 / 124)، جرگ (جرک) (1 / 99)، سـورامیشی (1 / 162)، سیـورغـامیشـی (1 / 33)، قراقچی (1 / 59)، قوبجور (1 / 22)، قورچی (1 / 89)، قوریلتای (1 / 31)، گـورگـان (1 / 137)، نوکر (2 / 243)، نویان (1 / 31)، یام (1 / 22) و واژگان ترکی نوین چون: آلتمغا (1 / 116)، اُرتاق (1 / 165)، اردو (1 / 178)، اروغ (1 / 7)، اغل (3 / 20)، اولوش (1 / 66)، اوتوگ (1 / 10)، اولاغ (1 / 22)، ایقاق (2 / 235)، ایلچی (1 / 10)، اینی (3 / 16)، باسقاق (1 / 82)، بهادر (1 / 224)، بیتکچی (1 / 34)،تزغو (1 / 79)، تکشمیشی (تگشمیشی) (1 / 213)، تنگسوق (2 / 233)، جریک (چریک) (1 / 75) و جز اینها. پس از جوینی ورود واژگان مغولی و ترکی جدیدتر به زبان فارسی ادامه یافت و در جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌الله شمار بیشتری از آن واژگان را می‌توان یافت (نک‍ ‍: موسوی، 3 / 2285- 2429).‌ 
تاریخ جهانگشای به لحاظ تاریخی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ از جمله در باب گزارش مفصل‌تاریخ حملۀ چنگیزخان به ماوراءالنهر و ایران، فرمانروایی ‌کارگزاران مغول پس از او تا آمدن هولاکوخان به ایران و تشکیل حکومت ایلخانیان، رویدادهای پایان‌کار سلطان محمد‌خوارزمشاه و ظهور و افول سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه و تاریخ اسماعیلیان نزاری یا صبّاحی ایران و فرمانروایان الموت، نخستین و یگانه منبع به شمار می‌رود. 
جوینی این‌کتاب را ــ چنان‌که از اشارات خود او برمی‌آید ــ حدود سال 650ق / 1252م و شاید در 651 ق آغاز کرده، و به‌سبب آنکه سالیانی چند پیوسته در سفر به مغولستان و بازگشت از آن دیار به ایران بوده است، این کار به کندی پیش‌رفته، و در 658ق، یعنی دو سال پس از گشوده شدن بغداد به دست هولاکو و استقرارش در ایران به انجام رسانیده است. 
‌‌تاریخ جهانگشای مشتمل بر 3 جلد است. در جلد نخست پس از دیباچه‌ای کوتاه در باب سبب تألیف، شیوۀ کار، هدف از تاریخ نگاری و بررسی علل و اسباب حملۀ مغول به ایران و آثار منفی و مثبت آن بر عالم اسلام (1 / 1-14)، به فصل نخست کتاب رسیده، و در این فصل به وضعیت اقلیمی و جغرافیایی مغولستان و شیوۀ زندگی مغولان و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آن سرزمین پیش از پیدایی چنگیز پرداخته است (1 / 14-16). سپس بخشهایی از یاسای چنگیز و آداب و رسوم مغولان به روزگار او در شکار و ترتیب و آرایش سپاه را بررسی (1 / 16-25)، و آن‌گاه آغاز کار چنگیز در مغولستان و جدال او با سران قبیله‌ها را گزارش کرده است (1 / 26- 29) و سپس فرزندان او و قلمرو آنان را برشمرده و شناسانده است (1 / 29-32). 
جوینی در دنبالۀ کار خویش به گسترش فرمانروایی چنگیز به سوی غرب پرداخته، و جهانگشایی او را از اویغورستان آغاز کرده است و آن‌گاه بدون رعایت ترتیب تاریخی، به توطئه‌ای که فرمانروای بودایی‌آیینِ اویغور برای قتل عام مسلمانان در آغاز پادشاهی مُنکو (اصل مغولی: مُنگکه)‌ قا‌آن طراحی کرده بود، پرداخته، و گزارش کرده است که چگونه این توطئه آشکارگردید و ایدی قوت، فرمانروای اویغور و همدستانش گرفتار و کشته شدند. آن‌گاه نسب نامۀ ایدی قوت و تاریخ سنّتی و نیمه اسطوره‌ای قوم اویغور را به رشتۀ تحریر درآورده است. او در این بخش چنداسطورۀ ناب اویغوری را ــ اگر چه بسیار کوتاه ــ ضبط کرده است که گمان می‌رود یگانه گزارش موجود در این موضوع باشد.‌ آن‌گاه با اشاره به کتاب  نوم (این نام برگرفته از واژۀ یونانی نومُس ]ناموس[ است)، کتاب دینی بودایی، اطلاعاتی کوتاه، اما معتبر از آن آیین به دست داده، و برخی «مواعظ نیک» آن را «موافق شرایع و ادیان» انبیا دانسته، و از حلولی بودن مذهب آنان (سمساره= گردونۀ باز پیدایی) و اجتناب آنان از آزار حیوانات (اهیمسا) سخن گفته است (1 / 32-46؛ نیز نک‍ ‍: شایگان، 1 / 142، 208). این آگاهیهای دقیق را در هیچ‌یک از منابع فارسی بازمانده از روزگار جوینی نمی‌توان یافت. او سپس به ماجرای کوچلک خان (که در اینجا به اشتباه او را پسر اونگ خان، رئیس قبیلۀ کرایت قلمداد کرده) و پیوستن او به گورخان قراختایی (پس از آنکه او را مسیحی، و از قبیلۀ نایْمان دانسته) و آزار رساندنش به مسلمانان و شهید کردن علاء‌الدین محمد ختنی و سپس هم پیمانی او با سلطان محمد خوارزمشاه برضد گورخان را گزارش کرده است (1 / 46-58). آن‌گاه پس از مقدمه‌ای کوتاه در «ذکر سبب قصد ممالک سلطان» محمد خوارزمشاه، تازش چنگیز به سرزمینهای وی در ماوراءالنهر و خراسان و دیگر بخشهای ایران و قتل و غارت مردم را به تفصیل به دست داده است (1 / 58-140). 
در همین بخش ماجرای اسطوره‌وار مقاومت و جنگ و گریز تیمور ملک در بناکت و خجند و بازگشت او پس از سالها به دیار خویش و کشته شدنش (1 / 70-74) و ماجرای قیام تارابی نامی‌را در بخارا (636ق / 1239م) گزارش کرده است (1 / 85-90). 
جوینی در این بخش از کتاب ماجرای غم‌انگیز سقوط یکایک شهرها و چگونگی قتل عام مردم آنها را برشمرده، و رویدادها را تا بازگشت چنگیز به مغولستان پی‌گرفته است. آن‌گاه تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه توسط دو امیر مغول به نام یمه (اصل مغولی: جبه) و سبتای، گشوده‌شدن شهرهای 
خراسان به دست تولوی خان، ماجرای مرگ چنگیز و جلوس اوگتای قا‌آن و نیکوکرداریها و پشتیبانیهای وی از مسلمانان (1 / 141-191)، فرمانروایی توراکینا (اصل مغولی: تورگینه) خاتون، همسر اوگتای قاآن و مادر گیوگ خان (1 / 195-203)، ماجرای جلوس گیوگ‌خان و دوران پادشاهی او را (1 / 203-216) به اختصار بررسی کرده، و سپس به حکومت کوتاه مدت اُغول غایمیش (1 / 216-221) و سرگذشت کوتاه توشی (اصل مغولی: جوچی)، بزرگ‌ترین پسر چنگیز و نشستن پسر جوچی، باتو بر جای او پس از مرگش پرداخته، و با آوردن سرگذشت کوتاه‌تر جَغَتای، پسر دوم چنگیز ‌جلد نخست کتاب را به انجام رسانده است (1 / 221-232). 
جلد دوم با گزارش «مبدأ دولت سلاطین خوارزم»، یعنی خوارزمشاهیان آغاز شده، و درگیریهای درونی و بیرونی آنان را با غوریان و قراختاییان و ‌خانیان سمرقند و بازماندگان سلجوقیان در ایران و خلیفگان عباسی و سرانجام با چنگیزیان‌، تا مرگ سلطان محمد خوارزمشاه در یکی از جزایر دریای مازندران پی‌گرفته است (2 / 1-126). آن‌گاه به ذکر احوال و حوادث مربوط به سلطان جلال‌الدین و جنگهای او با مغولان و فرستادگان خلیفه و هجوم به آذربایجان و گرجستان و اخلاط و پیکار با سلجوقیان روم و شکست و سرگردانیهای روزهای آخر عمر و مرگ او پرداخته است (2 / 126- 198). سپس متوجه سرگذشت و پایان‌کار تَرکان (اصل مغولی: تَرگَن) خاتون، همسر ماجراجوی علاءالدین تکش و ما‌در سلطان محمد خوارزمشاه، و آن‌گاه حکومت یافتن براق حاجب و فرزندانش درکرمان شده است (2 / 198- 218). جوینی سپس به حوادث عصر کارگزاران مغول: جینتمور، نوسال، کرگوز و امیـر ارغون اویرات در ایران ــ که خود در خدمت آنان بوده ــ پرداخته، و از سفرهای خویش همراه ارغون به مغولستان سخن رانده، و این جلد را با نقد و نکوهش شدید خطاها و کردارهای ناهنجار شرف‌الدین مستوفی خوارزمی به پایان برده است (2 / 218-282).
مؤلف جلد سوم را با دیباچه‌ای آغاز کرده (3 / 1-3)، و سپس به کوتاهی به الغ‌نویان (یعنی تولوی)، کوچک‌ترین پسر چنگیز‌ از همسر نخستش، بورته فوجین و همسر تولوی، سرقویتی (اصل مغولی: سرققتنی) بیکی، مادر منکو قاآن و هولاکو و قوبیلای پرداخته (3 / 3-11)، و آن‌گاه جلوس منکو قا‌آن بر تخت خانی و قصد فرزندان اوگتای برضد او در آن مراسم را گزارش کرده است (3 / 12- 89). 
شرح مأموریت هولاکو به ایران برای سرکوب اسماعیلیان الموت و خلیفۀ بغداد، از مهم‌ترین ابواب این جلد است. جوینی این بخش را با نسخۀ فتح‌نامۀ الموت که نوشتۀ خود اوست، به پایان برده است (3 / 89-142). مؤلف تصریح کرده که پس از پایان کار الموت، به فرمان هولاکو، کتابخانۀ کهن بنیاد آن را در اختیار گرفته، اما چنان که خود اذعان کرده است، جز مصاحف و نفایس کتب و آلات رصد و اسطرلابها، باقی کتابها را که در باب عقاید اسماعیلیان بوده، سوزانده است (3 / 270). جوینی با استفاده از آن کتابها به‌ ویژه کتاب سرگذشت سیّدنا (3 / 187- 188) و بی‌گمان منابع دیگر که از آنها نامی نبرده، فصلی در تاریخ اسماعیلیان و فاطمیان (دولت اسماعیلی شمال افریقا و مصر) و صباحیان و نزاریان پرداخته، و با اشاره به عاقبت کار رکن‌الدین خورشاه، آخرین رئیس و داعی اسماعیلیۀ الموت جلد سوم تألیف خویش را به پایان برده است (3 / 142- 278). 

منابع تاریخ جهانگشای

 جوینی در دیباچۀ جلد نخست کتاب در باب منابع خویش آورده که در چند سفر به مغولستان، در آن سرزمین «مطالعت» داشته، و «بعضی احوال را معاینه کرده»، یعنی خود شاهد بوده، و وقایع گذشته را «از معتبران و مقبولان» شنیده است (1 / 6-7). در میان این معتبران، جز کارگزاران ایرانی، مغولان نیز بودند؛ زیرا او نام دو تنی که چنگیز را از حملۀ اونگ خان بدو آگاه کردند، یعنی قشلق و بادای را یاد کرده است (کسلک و باده، که البته در متن چاپی نام کسلک (= کشلک) به «کلک» تصحیف شده، اما محمد قزوینی در پانویس ضبط درست را بیان داشته است. کسلک یا کشلک شکل مغولـی واژۀ ترکی قشلیـق است، نک‍‌‍‍ : منگغولون...»،‌ 121؛ زیرا در زبان مغولی «قی» وجود ندارد. رشیدالدین‌ فضل‌الله (1 / 122) که راوی وی در این بخش ترک زبان بوده، نام او را قیشِلیق ضبط کرده است).
جوینی راویان ترک و به ویژه اویغور نیزداشته، و از این رو، بسیاری از نامها را به شیوۀ ترکان ضبط کرده است، مانند الغ‌نوین به جای یکه نویان (3 / 33) و به همین سبب، به پیشینه و اسطوره‌های اویغوران بیشتر پرداخته است. با این همه، پیداست که وی به اوراق و طومارهای اسطوره‌های مغولان که در دربار و در خزانه‌های خانان و شاه‌زادگان نگهداری می‌شده، و مؤلفان جامع‌التواریخ و تاریخ سری مغول از آن سود بسیار برده‌اند و رشید‌الدین از آن به عنوان آلتان دبتر (= آلتان دفتر = دفتر زرین) یاد کرده است (1 / 186)، دسترسی نداشته است و از این رو، آگاهی او از پیشینیان چنگیز و زندگانی دوران کودکی و جوانی او و حتى جنگ و ستیزش با قبایل خویشاوند و بیگانۀ پیرامون خویش بسیار ناچیز بوده است. جوینی حتى نامی از پدر چنگیز نبرده، و نام نخستین او را (اگر تصحیف نسخه‌نویسان تلقی نکنیم) نادرست (تمرجین به جای تموجین) ضبط کرده است (1 / 26، 28). 
جوینی خبر چندانی از زندگی خصوصی و همسران چنگیز نداشته، و تنها از یک همسر او با نام یسونجین که او را نخستین زن چنگیز انگاشته (1 / 29)، یاد کرده که البته نادرست است و نخستین همسر او بورته فوجین ( = بورته اوجین) بوده است («منگغولون»، 55؛ رشیدالدین، 1 / 299) و هرگز زنی به نام یسونجین نداشته، و نام همسر پنجم او ییسولون از قوم تاتار بوده که اندکی بدان نام نزدیک است (همو، 1 / 203) و یسونجین (ییسونجین) نام یکی از زنان هولاکو بوده است (همو، 2 / 964). 
جوینی از برادران چنگیز نیز جز تموگه که لقب او اوتکین یا اوتچکین (یعنی کوچک‌ترین پسر) بود، آگاهی نداشته، و نامی نبرده است (نک‍‌‍‍ : 3 / 30؛ رشیدالدین، 1 / 280). 
جوینی دربارۀ کوچلک خان هم آگاهی درستی نداشته، جایی او را پسر اونگ‌خان کرایت انگاشته (1 / 46)، و در جای دیگر او را پسر نایمان خوانده است (2 / 100)، در صورتی‌که او پسر تایانگ‌خان رئیس قبیلۀ نایمان بوده است (رشید‌الدین، 1 / 460). مؤلف نسبت به قبایل مغول نیز آگاهی کافی و درست نداشته است. او از قبیلۀ ساقیز (= سککیز = عدد هشت در زبان ترکی) و نایمان (= هشت در زبان مغولی) جداجدا نام برده (1 / 26، 48)، و از اینکه ساقیز و نایمان نام ترکی و مغولی یک قبیله ‌است، بی‌خبر بوده است. او همچنین نام کوکچو را که تب‌تنگری لقب یافته بود، نمی‌دانسته (و اگر این را نیز تصحیف نسخه‌نویسان ندانیم)، لقب او را نیز به اشتباه «بت تنگلری» ضبط کرده است. قتل او را نیز به اشتباه به‌پسران چنگیز نسبت داده (1 / 28- 29)‌که نادرست است، زیرا پسران چنگیز در آن زمان هنوز کودک بودند و حتى شاید برخی از آنها به دنیا نیامده بودند و تب‌تنگری را جوچی‌قسار (رشید‌‌الدین، 1 / 167) یا تموگه اوتکین («منگغولون»، 213) برادر چنگیز کشته است، آن هم نه در مجلس، بلکه بیرون آن. جوینی نام نخستین پسر چنگیز را به جای جوچی (مهمان)، همواره به صورت توشی ضبط کرده است (نیز نک‍ ‍: منهاج، 1 / 313) و معلوم نیست این تلفظ چگونه پدید آمده است. 
بجز اویغوران و مغولان، بی‌گمان پدر جوینی و دیگر کارگزاران و دبیران ایرانی مغولان در زمرۀ راویان «معتبر و مقبول» او بوده‌اند. او یک‌بار روایت جد خویش (شمس‌الدین صاحب دیوان) را از زبان پدر نقل کرده است (1 / 134). 
جوینی در آغاز جلد دوم کتاب، یعنی تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب مشارب التجارب ابوالحسن بیهقی‌ و جوامع العلوم، تصنیف فخرالدین رازی به عنوان منبع خویش یاد کرده است (2 / 1). نشانه‌های دیگری از مراجعه و استفادۀ او از دیگر منابع هم در دست است. همچنین در این جلد از کتاب زبدة التواریخ سیدصدرالدین (علی حسینی)، تاریخ ناصری (= تاریخ بیهقی) و تاریخ یمینی (2 / 44، 122) نام می‌برد که البته این کتابها از مآخذ او نبوده، اما نشانۀ تاریخ خوانی و توجه او به منابع تاریخی است. وی در جای دیگر از شمس‌الدین علی‌بن محمد، پسر دایی خویش نکاتی را نقل کرده است (2 / 79).
جوینی در تألیف تاریخ اسماعیلیان در جلد سوم کتاب از سرگذشت سیدنا و تاریخ جیل و دیلم که مؤلف هر دو ناشناخته است، و او در کتابخانۀ الموت بدانها دست یافته بود، به عنوان منبع خویش یاد کرده، و نیز از برخی منابع که از آنها حدیثی یا عبارتی نقل کرده، مانند مقامات بدیع‌الزمان همدانی (1 / 8) و تفسیر کشاف زمخشری (1 / 12) نام برده است. گمان می‌رود جوینی برای تألیف تاریخ خوارزمشاهیانِ متقدّم و تاریخ فاطمیان مصر از تاریخهای عمومی از جمله الکامل ابن اثیر هم سود برده باشد؛ مثلاً روایت او از مرگ تکش و داستان‌علیشاه (2 / 46، 49) به روایت ابن‌اثیر (12 / 157، 173) مانندگی بسیار دارد.
تنها کسی که بر کتاب تاریخ جهانگشای ذیل نوشته، عبدالله ابن فضل الله وصاف شیرازی است، با عنوان تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار که بیشتر به تاریخ وصاف معروف است. وصاف در مقدمۀ جلد نخست کتاب خویش بدین معنی تصریح کرده است (1 / 4). اما تاریخ نویسان بسیاری از کتاب جوینی گاه به طور مستقیم و اغلب به واسطۀ جامع التواریخ رشید‌الدین فضل‌الله سود جسته‌اند. ابوالفرج ابن‌عبری ظاهراً نخستین کسی است که از تاریخ جهانگشای جوینی سود برده، و اگر چه در متن عربی مختصر تاریخ الدول بدین نکته تصریحی نکرده، اما در متن اصلی کتاب که به زبان سریانی است، پس از اشاره به جوینی چنین آورده است: «او را اثری است به زبان فارسی در تاریخ سلجوقیان، خوارزمشاهیان، اسماعیلیان و مغولان. گزارشی که در آن زمینه‌ها آورده‌ایم، از آن اثر او برگرفته شده است» (II / 617). 
پس از او، خواجه رشیدالدین فضل‌الله بخش مغول (تاریخ غازانی)، گزارش روزگار خوارزمشاهیان، گشودن ماوراء‌النهر و ایران به دست مغولان و سرگذشت سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه و کارگزاران مغول در دورۀ فترت پس از فتح مغولان تا آمدن هولاکوخان به ایران را به تمامی با اندک تغییری در عبارات از کتاب جهانگشای جوینی برگرفته، و در جامع‌التواریخ خود وارد کرده است. همچنین وی تاریخ اسماعیلیان را با استفاده از نوشته‌های جوینی، اما بیشتر با سود جستن از منابع و نه کتاب او نوشته است. نظر محمد قزوینی در باب اینکه تاریخ چنگیزخان را «از ابتدای عمر او تا...» رشید‌الدین از جوینی برگرفته است (نک‍ : 1 / «عج») درست نمی‌نماید، زیرا رشید‌الدین تاریخ زندگی چنگیزخان را از آغاز تا حمله به ایران از منابع مغولی برگرفته است. نیز نظر همو (1 / «عه») و فؤاد کوپرولو (نک‍‌‍‍ : IA, III / 234) در باب اینکه وصاف تمام مجلدات تاریخ جهانگشای را از آغاز تا پایان تلخیص کرده، و به آخر جلد چهارم کتاب خود ملحق ساخته، نادرست است، زیرا این بخش از تاریخ وصاف با ذکر قبیله‌های اروت، منقوت، قتاغن، سلجوت، سوغالوت، تومات، بارین، حنوس (چنیوس)، بدات و...آغاز شده است (وصاف، 4 / 558 )؛ حال آنکه نام هیچ‌یک از آن قبایل در تاریخ جهانگشای نیامده است. وصاف و تاریخ‌نویسان دیگر هم عصر او مانند حمدالله مستوفی، بناکتی و تاریخ‌نویسان بعدی مانند میرخواند و خواندمیر همگی در آثار خویش تاریخ مغول از آغاز تا مرگ غازان‌خان را از کتاب جامع‌التواریخ برگرفته‌اند و البته از مندرجات تاریخ جهانگشای جوینی نیز بدان واسطه سود جسته‌اند. 
برخی از تاریخ نویسان عرب نیز از جمله ابن‌فضل‌الله عمری در تألیف کتاب مفصل خویش، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، از تاریخ جهانگشای بهره برده‌اند (نک‍ : 3 / 102).
مجلدات سه‌گانۀ تاریخ جهانگشای نخستین‌بار به کوشش و تصحیح و تعلیقات محمدقزوینی در سالهای 1329-1355ق / 1911-1937م در لیدن منتشر گردید. قزوینی بر هر3 جلد مقدمه و مؤخره‌ای مناسب و مفصل نوشته، و مقدمۀ او بر جلد نخست، توسط ادوارد براون به انگلیسی برگردانیده شده است. همو بر جلد دوم نیز مقدمه‌ای کوتاه به انگلیسی افزوده است. مقدمۀ کوتاه انگلیسی جلد سوم کتاب را دنیسن راس نوشته است.
قزوینی متن انتقادی کتاب را بر اساس 7نسخه که همگی در کتابخانۀ ملی پاریس محفوظ است، فراهم آورده که کهن‌ترین آنها در 689ق / 1290م تحریر یافته است. 3 نسخۀ بعدی تاریخ ندارد و به نظر مصحح، در اواخر سدۀ 7 یا اوایل سدۀ 8ق، و 3 نسخۀ دیگر در سالهای 841، 938 و 1223ق / 1437، 1532 و 1808م نوشته شده است. دو نسخۀ کهن دیگر که اینک شناخته شده است، در دسترس قزوینی نبوده است. یکی از این دو نسخه متعلق به انجمن اسماعیلیان است که تاریخ کتابت آن 697ق / 1298م است و به دست مبارک‌شاه بن حاجی حسن نوشته شده («تاریخ...»، npn.)، و دیگر نسخۀ کتابخانۀ مجتبى مینوی است که در 698ق به وسیلۀ محمدشاه بن ‌علی بن شاد بخت تحریر شده است و میکروفیلمی از آن در کتابخانۀ‌ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود (مرکزی،3 / 4). مصحح گذشته از نسخۀ تاریخ جهانگشای از نسخۀ خطی جامع التواریخ که به وسیله بلوشه در معرض انتشار بوده، سود جسته است. 
قزوینی رسالۀ خواجه نصیرالدین طوسی را در باب فتح بغداد که در برخی از نسخه‌ها وجود داشته، به عنوان ذیل بر تاریخ جهانگشای پذیرفته، و آن را بر پایان جلد سوم کتاب افزوده است.‌ 
متن تاریخ جهانگشای با حذف مقدمه و مؤخره و تعلیقات و حواشی قزوینی و فهرستهای مفید آن در 1347ش منتشر گردید، ولی اغلاط فراوانی به این چاپ راه یافته است (شعبانی، 41). متن منتشر شده در لیدن، در سالهای اخیر چندبار در تهران تجدید چاپ شده است. 
تاریخ جهانگشای در سدۀ 13ق / 19م در اروپا شناخته شد و توجه پژوهندگان غربی را به خود جلب کرد و کاترمر به بررسی و معرفی آن دست یازید و دوسون در تألیف «تاریخ مغولان» بـه‌‌ فراوانـی از آن سود جست. سپس الیت داوسن در تألیف «تاریخ هندوستان»، و راس در تصحیح تاریخ رشیدی از آن بهره‌مند گردیدند و بخشهایی از آن را ترجمه کردند و قسمتهایی از آن نیز توسط شفر، هوتسما و زالمان ترجمه گردید. بارتولد نیـز در تألیف کتـاب ترکستان (ترکستان نامه) از آن استفاده کرد. 
در 1958م جان اندرو بویل متن کامل تاریخ جهانگشای را بر اساس چاپ تصحیح شدۀ قزوینی با حذف مقدمۀ انگلیسی آن ترجمه، و در انگلستان منتشر کرد (IA, III / 235؛ بارتولد، 8، نیز 1 / 112بب‍ ؛ فرمانفرماییان، 83). این ترجمه در 1997م در واشینگتن تجدید چاپ شد. در 1985م محمد تونجی، استاد دانشگاه حلب همان‌ را به‌ عربی ترجمه‌ کرد و در دو ‌جلـد‌ منتشر ساخت‌ (شعبانی،40).
ترجمۀ مغولی تاریخ جهانگشای نیز در مغولستان چین (مغولستان اندرونی) منتشر گردیده است. 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، ترجمۀ اسحاق ارمله، بیروت، 1986م؛ ابن‌فضل‌الله عمری، احمد، مسالک الابصار، به کوشش احمد عبدالقادر شاذلی، ابوظبی، 1424ق / 2003م؛ بارتولد، و. و.، ترکستان نامه، ترجمۀ‌ کریم کشاورز، تهران، 1352ش؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، 1337ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1367ش؛ رشید‌الدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش محمد‌روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، 1346ش؛ شعبانی، رضا، «ترجمۀ عربی تاریخ جهانگشای»، نشر دانش، تهران، 1364ش، س 6، شم‍ 1؛ فرمانفرماییان، حافظ، «تاریخ جهانگشای جوینی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات، تهران، 1337ش، س6، شم‍ 1؛ قزوینی، محمد، مقدمه و حاشیه بر تاریخ جهانگشای (نک‍ ‍‌: هم‍ ، جوینی)؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛ موسوی، مصطفى، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک‍ : هم‍، رشید‌الدین فضل‌الله)؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمد مهدی اصفهانی، تهران، 1338ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.